یا حق

خطاب آمد: بلند شو کتابت رو تموم کن که نمایشگاه در پیشه.
گفتیم: کدامین کتاب؟
خطاب آمد: دِ همین خزعبلاتی که می نویسی دیگه.
گفتیم: ما مدتهاست که ننوشته ایم.
خطاب آمد: من این چیزها رو نمی فهمم. وزیر دست تنهاست. برای تو هم تو نمایشگاه جا رزرو کردم. باید نمایشگاه رو پُر کنیم.

اینطور شد که ما نیز به صرافت افتادیم در این چند روزه باقیمانده تا آغاز نمایشگاه بین المللی کتاب تهران چندین کتاب در آوریم. البت مدتها بود که می خواستیم در راستای ارتقای سطح فرهنگی امت چندین مجلد به چاپ برسانیم که مشغله ها فرصت ندادند لذا به امر خطاب آمده، دست به قلم شدیم.
چندی پیش خدمت جناب وزیر نامه ای نوشته بودیم و عرض ارادت خویش را خدمت ایشان رسانده بودیم که به حمدالله والمنه نظرات مطلوب افتاد و در راستای نامه ما چندین مجلد از اوراق شیطانی که قصد انحراف امت را داشتند از گردونه نشر و چاب و مطبوعات خارج گشت. حتی جناب وزیر چنان از ما پیشی گرفتند که در نشر الکترونیک دست برده و سایت خبر رسانی ضاله ای را نیز که در نشر مطالب کذب و وسوسه انگیز شهره عام و خاص بود را نیز فیلتر کردند. ما نیز خوشمان آمد و لذا دست مریزادی خدمت آن جناب عرض می کنیم. جناب وزیر چنان در این مسیر گام های استواری بر می دارند که حتمی به ایشان هم خطاب می آید. بعید هم نیست. مگر ما خود چگونه به نبوت طنازی رسیدیم؟
مگر می شود کسی در این دوره و زمانه چنین کراماتی داشته باشد و به او خطاب نشود؟ محال است! مگر کرامت فقط روی آب راه رفتن و طی الارض است؟ گویی اینکه ایشان ره صد ساله را یک شبه طی می کنند. مگر این خود طی الارض نیست؟ به عقل ناقص کدام ابوالبشری می رسید که بیاید و نمایشگاه کتاب را در مصلا برگزار کند؟ کدام فریضه بالاتر از این و کدام کار فرهنگی پر محتواتر؟ چه کسی به مخیله اش خطور می کند که می توان نمایشگاه کتاب را هم اسلامی کرد؟
(ها؟ دِ یا الله... . اگر کسی جوابی دارد بگوید. چرا سکوت کرده اید ای معاندان؟)
لکن چندیست که این نمایشگاه خاطر عزیز ما را مکدر کرده است و ترس آن می رود که نا اهلان و کج اندیشان چوب لای چرخ اینگونه فرایض کنند لکن به اجتهاد خود و عقل سلیم بر آن شدیم که در راستای تاثیرات بیشتر فرهنگی و نیز هر چه احسن برگزار شدن این مقوله اصلاحاتی را پیشنهاد دهیم که کارها رنگ و بوی قربت الی الله بگیرند:
۱- نمایشگاه از حالت یکپارچه در آمده و دو پارچه و یا چند پارچه شود. ما نمی خواهیم غرفه مان در نمایشگاهی باشد که چند قدم آن ور تر از ما اجانب علی الخصوص جیره خواران آن آمریکای مزدور غرفه داشته باشند.
۲- اگر قرار بر این است که نمایشگاه یکپارچه باشد، برود و همانجای قبلی قرار گیرد. مگر مسئولین نمی دانند که ورود و خروج غیر مسلمان به مسجد و مصلا حرمت دارد. ما چطور در جایی نماز بخوانیم که یک اجنبی در آن قدم می زند و سوت می زند و به خرید و بیع مشغول است.
۳- ما پیشنهاد می کنیم که مِن بعد نمایشگاه کتابهای داخلی در مصلا برگزار شود و نمایشگاه کتب خارجی در کلیسا یا کنیسه و یا معبدی در همان نزدیکی ها بر قرار گردد.
۴- ما وساطت می کنیم که آن 300، 400 ناشری را که به علت سرپیچی و اغتشاش تنبیه شده اند را ببخشید تا بیایند و در این فریضه بزرگ شریک شوند که به تدبیر جناب وزیر در محل مقدسی چون مصلا برگزار می شود که هر چه صفوف جماعت بیشتر باشد، اجر و ثواب آن فریضه والاتر است.
۵- در درهای ورودی نمایشگاه برای تبلیغات و ترویج معارف تابلوهای با وضو وارد شوید نصب گردد. نا سلامتی خلق الله وارد مصلا می شوند.
۶- در راستای طرح جدید مبارزه با بد حجابی معتقدیم که هنگام ورود به تمامی زنانی که چادر به سر ندارند، چادرهایی با آرم «وقف نمایشگاه بین المللی کتاب تهران» داده شود.
۷- نظر به اینکه کلا مصلا مکانی است که در آن نماز جمعه بر پا می شود و طی سه دهه ماضی این امر بر گُرده مجتمع فرهنگی-عبادی-سیاسی-علمی دانشگاه تهران بوده است و هنوز هم این قابلیت و توانایی در این مجتمع مشاهده می شود لذا بهتر است مصلای کنونی تغییر کاربری داده و به نمایشگاه دایمی فرهنگی- عبادی تبدیل گردد. لازم به ذکر است که پسوند «عبادی» حتما قید گردد وگرنه مکان مناسبی برای اقامه نماز عید فطر موجود نخواهد بود.
۸- اگر خدای ناکرده، نعوذا بالله پای اجانب از خدا بی خبر به مصلا باز شد، بهتر می بینیم طی هماهنگی با حوزه علمیه عده ای از مبلغین در جای جای نمایشگاه حضور داشته باشند که به ارشاد آنها بپردازند که ایشان نیز به آغوش اسلام تشرف یابند.
۹- برای جلوگیری از اختلاط زنان و مردان که شایسته چنین مکان مقدسی نیست، لازم می بینیم پرده عظیمی در مصلا نصب گردد که زنان و مردان را از هم جدا کند لکن اگر مقدور نبود سانس آقایان و سانس بانوان تعیین گردد.
۱۰- تمام سالن هایی که غرفه ها در آنها قرار دارند موکت یا فرش شود و در ورودی هر یک، یک کفشداری بزرگ احداث گردد که خلق الله با طیب خاطر کفشها را در آورده و کتاب بخرند. البت به علت فرصت کوتاه باقیمانده می توان از کیسه های پلاستیکی برای قرار دادن کفشها بهره برد.
مع هذا در راستای برگزاری نمایشگاه اسلامی کتاب این نکات که البت خود بهتر می دانیم که جناب وزیر و مشاوران و دوستانشان خود به کفایت واقف بر این امور هستند، می تواند ما را هر زودتر به اهداف عالیه خودمان برساند. جناب وزیر هم خاطر خود را مکدر نکنند و نگران عدم حضور آن 300، 400 ناشر نباشند. خیلی دلشان بخواهد. اگر باز نیامدند، خود دست به کار شده تا شروع نمایشگاه چندین مجلد کتاب می نویسیم و حتی کتابخانه خود و اقوام و ایضا مریدان را بار یک خاور کرده و بدآنجا می آوریم که گوش شیطان کر، کتاب کم نیامده و این فریضه عبادی نیز مقبول گردد.
باشد که جناب وزیر در این عرصه باقی و پاینده گزدند.

طناز نبی