۲ مطلب در تیر ۱۳۸۷ ثبت شده است

1+5 از نوعی دیگر

در اینجا می خواهیم نمونه های مشابه یک خبر را در کشورهای مختلف و نیز اتفاقاتی که بعد از آن حادثه رخ می دهد را با هم مرور می کنیم:  

آلمان: «17 کارگر زیر آوارهای یک ساختمان در محله "فلخون مایر" برلین جان خود را از دست دادند.»
آنجلا مرکل که برای یک سفر دیپلماتیک به آفریقا رفته بود خود را با اولین پرواز به آلمان می رساند. سریعا یک کمیته بررسی حادثه با ریاست خود آنجلا مرکل تشکیل می شود. شهردار از سمت خود خلع می شود. با کلی تحقیقات مشخص می شود که ساختمان و سازندگانش مقصر نبوده اند و کار کار نئونازی های پدرسوخته بوده است. مظنونین اصلی پیدا شده و به زندان می افتند ولی به زعم تمامی جرمن ها آنها قهرمان هستند و روح هیتلر در قبرش شاد می شود. دوباره شهردار به سر کارش بر می گردد. مرکل قول می دهد که ریشه نازی ها را از بیخ بکند و سریعا بر می گردد آفریقا. بازماندگان کارگران با پولی که از بیمه گرفته اند به تور دور اروپا می روند.  

فرانسه: «17 کارگر زیر آوارهای یک ساختمان در محله "بنژولتن فوق نوموی" پاریس جان خود را از دست دادند.»
سارکوزی که در سواحل مالدیو به همراه نامزد جدیدش حمام آفتاب می گیرد از همان جا مهاجران را متهم می کند و چون می داند که کارگرها همه مهاجر بوده اند کلی خوشحال هم می شود ولی برای حفظ ظاهر هم شده عذاب وجدان می گیرد که نتوانسته خودش را به مراسم تدفین آنها برساند. در پاریس کمونیست ها و کارگرها و دانشجویان به خیابان ها می ریزند و 38 روز متوالی ماشین آتش می زنند و شیشه می شکنند. رانندگان ترانزیت، کامیونداران، کارکنان مترو، راه آهن و حمل و نقل شهری اعتصاب می کنند و کار مملکت قفل می شود ولی هنوز سارکوزی دارد حمام آفتاب می گیرد. مرحومین حادثه با احترام به خاک سپرده شده و هر روز راس ساعت 12:20 برایشان رژه می روند.  

آمریکا: «17 کارگر زیر آوارهای یک ساختمان در محله "جیستون بولوار" واشنگتن جان خود را از دست دادند.»
قبل از اینکه بوش حرفی بزند عده ای می روند و کارگران را از زیر خاک در می آورند و آنها را می شمارند. همان اول دروغ رسانه ها مشخص می شود. چون تعداد کشته شدگان 15 نفر بوده است. از آنجایی که تعداد کارگران دموکرات به جمهوری خواه در بین کارگران 8 به 7 بوده احتمال به ریاست رسیدن اوباما باز افزایش میابد. بوش برای اینکه ماجرا را جمع کند سریعا سخنرانی کرده و می گوید یکی از کارگران آن ساختمان یک ماه پیش به عراق اعزام شده و در جنگ کشته شده است پس 8 به 8 مساوی. پس از کالبد شکافی مشخص می شود که دو تن از کارگران پاکستانی بوده اند و در نتیجه آمریکا با تمام قوا به پاکستان حمله می کند تا دیگر آواری سر کارگران نریزد. بدین ترتیب احتمال رای آوردن مک کین هم بالا می رود. خانواده بازماندگان هم خوشحال می شوند.  

ژاپن: «17 کارگر زیر آوارهای یک ساختمان در محله "کی موتونادایی" توکیو جان خود را از دست دادند.»
قبل از اینکه کسی بخواهد چیزی بگوید خود یاسو فوکودا رییس جمهور به تلویزیون آمده از تمامی شهروندان عذر خواهی می کند. او خبر اعلام شده را کمی اغراق آمیز توصیف کرده و متذکر می شود که هیچ ساختمانی نریخته است و فقط در اثر زلزله 9.2 ریشتری ای که ساعت 9:16 صبح رخ داده است ظرف غذای یک سگ کمی تکان خورده و ریخته است ولی با این وجود خود را مقصر دانسته و استعفا می دهد. متعاقبا شهردار و کل کابینه هم استعفا می دهند و ظرف 48 ساعت رییس جمهور و کل کابینه منصوب شده و به کار خود ادامه می دهند. دولت جدید به دیدن آن سگ رفته و به او قلاده زرینی هدیه می دهند.  

چین: «17 کارگر زیر آوارهای یک ساختمان در محله "چویونگ تاچی" پکن جان خود را از دست دادند.»
هوجین تائو رییس جمهور چین خشمگین می شود و تمامی اعضای حزب کمونیست را فرا می خواند تا با آنها جلسه بگذارد. پس از اتمام جلسه هوجین تائو دستور می دهد تا 17 کارگر دیگر را بگیرند و اعدام کنند تا کارگر دیگری جرات نکند زیر آوار بماند. برای اینکه بازماندگان هم از گشنگی نمیرند به کارخانه های ریسندگی فرستاده می شوند تا به آرزوی دیرینه خود برسند. از آن به بعد تا مدتها هیچ ساختمانی نمی ریزد. صادرات چین بیشتر می شود و المپیک هم با جلال و شکوه عظیمی برگزار می گردد.  

ایران: «17 کارگر زیر آوارهای یک ساختمان در "سعادت آباد" تهران جان خود را از دست دادند.»
همه همدیگر را مقصر می دانند. همه همدیگر را متهم می کنند. همه با هم جلسه می گذارند. همه محکوم می کنند. همه گریه می کنند. همه افسوس می خورند. همه از سر خود باز می کنند. همه بی گناه اند ولی در همان لحظه سه خانه دیگر در اقصا نقاط کشور بر سر کارگران فرو می ریزد. پرونده ماجرا تشکیل می شود و به دادگاه ارجاع می گردد. برای اینکه هرگز این خاطره از یاد نرود سال بعدش 17 خبرنگار با هواپیما می خورند زمین. سال بعدترش 17 زایر عتبات با اتوبوس شان می روند ته دره. سال بعدترترش 17 کودک در دریای خزر غرق می شوند و تا ده سال آینده این برنامه ادامه پیدا می کند تا یاد و خاطره ای باشد برای 17 کارگر ده سال قبل. پس از ده سال بالاخره حکم دادگاه اعلام می شود و خود کارگران به علت بی گناهی متهم می گردند که فاتحه ای برای شادی روحشان ارسال می گردد. بازماندگان هم به شهرهایشان بر می گردند و زندگی دوباره جریان دارد. 

پس از مرور این اخبار به نتیجه می رسیم که ممکن است هرجای این کره خاکی و حتی در کرات دیگر هم این اتفاق بیافتد پس نباید زیاد خودمان را ناراحت نکنید.

[لینک مطلب در سایت لوح]

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حامد تأملی

شایعه را جدی بگیریم

خبر: «مراسم تودیع معاون اسبق سلامت و معارفه معاون جدید برگزار شد.»

از آنجایی که جدیدا شایعات زودتر از خبرهای حقیقی به واقعیت می پیوندند به خاطر همین شایعه برکناری معاون سلامت نیز بالاخره به حقیقت پیوست. در مراسم تودیع این معاونت که همه او را به حق انسان شایسته ای می دانستند(البته برای برکناری) صغیر و کبیر وزارتخانه حضور داشتند که چندی از آنها نیز در مراسم در رثای ایشان سخن گفتند که در زیر خلاصه ای از سخنان ایشان آورده شده است:

منشی محترم جناب معاون اسبق سلامت:

آقای دکتر انسانی منظم و برنامه مدار بودند که زودتر از ما سر کارشان می آمدند و دیرتر از همه می رفتند. هرگز از ایشان تندی ای ندیدیم مگر در مورد تخلفاتی که کارمندان انجام می دادند. من از رفتن ایشان بسیار متاثرم و نمی دانم چرا باید ایشان عوض شوند ولی گویا باید عوض می شدند که شدند.

همسر گرامی جناب معاون اسبق سلامت:

دکتر شوهری متعهد و مهربان بودند. هم به کارشان می رسیدند و هم به منزلشان. هرگز نشد که مشکلات سر کار را به منزل بیاورند یا جایی در زندگی برای ما کم بگذارند. تازه در کارهای منزل به بنده هم کمک می کردند و حتی در برابر مردسالارانی که وی را ز.ذ خطاب می کردند می ایستاد. من نمی دان که چرا باید عوض شود ولی گویا باید می شده که شده.

فرزند ارجمند جناب معاون اسبق سلامت:

بابا، بابای خوبی بود. همیشه من رو می برد بیرون، بازی. نقاشی هام رو هم دوست داشت. من می خوام وقتی بزرگ شدم، دکتر بشم. بیام وزیر شم و بابای خودم رو دوباره معاون سلامت بکنم. بابای من خیلی زورش زیاده و تازه دکتر هم هست. من نمی دونم چرا بابای به این خوبی رو می خوان عوض کنن ولی انگار باید عوض بشه که شده.

وزیر بزرگوار بهداشت و درمان:

جناب دکتر از همکاران طویل المدت ما بودند که سبقه دوستی ما یا ایشان به سالهای دور بر می گردد. ایشان انسانی وظیفه شناس، متخصص، کاردان بودند که مشکلات مردم در اولویت کاری ایشان بود. ایشان با رانت خواری مبارزه کردند و نگذاشتند کسی به بیت المال دست درازی کند. والله من هم نمی دانم که چرا ایشان باید عوض می شدند. کاری است که شده و کاری اش هم نمی شود کرد. کاش می شد خودم هم وزیر بودم، هم معاون بودم، هم منشی بودم، هم کارمند بودم، هم راننده بودم، هم آبدارچی بودم، هم بیمار بودم و هم خود مردم تا کارها ان شاالله درست می شد که آن هم امکان ندارد.

خود جناب معاون اسبق سلامت:

اول از همه اینکه من هنوز زنده ام و نمرده ام و شما عزیزان نیز به مجلس ختم بنده نیامدید بلکه این مراسم تودیع من است پس لطفا نگویید فلانی آنگونه بود و آنگونه انجام داد. من هر چه هستم، همینم که هستم.

دوم اینکه چون هیچ کس نمی داند که من چرا عوض شده ام پس از من هم توقع نداشته باشید که بدانم چرا عوض شده ام. اگر فکر می کنید که همین جا باید از وزیر انتقاد کنم، اشتباه کرده اید و فقط در «مثلث شیشه ای» و در برابر رضا رشیدپور حرف های خودم را خواهم زد.

سوم اینکه من همین جا از منشی، همسرم، فرزندم و وزیر محترم که به من لطف داشتند تشکر می کنم و برای معاون جدید سلامت آرزوی موفقیت و سلامت دارم و امیدوارم وقتی عوض شدند، بفهمند برای چه عوض شدند. ما که رفتیم.

معاون جدید سلامت:

از خدمات معاون اسبق سلامت تشکر می کنم و از همین جا اعلام می کنم که من ادامه دهنده راه ایشان هستم و می خواهم انسانی منظم، برنامه مدار، شوهری متعهد و مهربان، بابایی خوب، دوستی خوب برای وزیر، وظیفه شناس، متخصص، کاردان و مبارزی بر علیه رانت خواری باشم با این تفاوت که شایعه ها را جدی بگیرم. البته در آخر اضافه می کنم که من هم نمی دانم چرا ایشان عوض شده اند و گویا باید می شده اند که هم اکنون من در خدمت شمایم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حامد تأملی