یا حق

یکی از دوستان می گفت که قبل بعضی از مطالب باید غسل کرد و شهادتین گفت و در بوق کرد تا شاید دیگران تو را تکفیر نکنند.
مقاله زیر انتقادی است به بعضی از دیدگاه های نادرست نسبت به بعضی مسائل که امید است کسی توهین یا هتک حرمت تلقی نکند که شاید این انگ ها تا حال به ما نچسبیده باشد. من بعدش را خدا داند.
گاهی وقتها بعضی تصورات را مو شکافی کنی و نوعی دیگر بیان کنی خودش طنز است. مگر طنز فقط برای خندیدن محض است؟ کمی هم افلا تعقلون لازم است!
ولی عجالتا اشهد ان لا اله الا الله الواحد القهار الرحمن الرحیم الغفور.

سلسله مقالات میلینیسم (متضاد فمینیسم) ۱

هر چه در این موضوع اندیشه کنی و فسفر بسوزانی یا مغز خویش با مغز ابنای بشر ممزوج کرده و شور کنی و خلایق به هزار ترفند و شامورتی بازی من جمله مسابقه و همایش و اجلاس و قس علی هذا بر سر شوق و ذوق آوری تا اندکی از آن بالاخانه ملوکانه کار کشند که ذات نسوان از چیست و کیست و کجاست و چه خواهد شد؟، همه انگشت تحیر به دندان گزیده و چون چهارپایان در گل فرو رفته، می مانند در خلقت این مخلوق عجیب که از جانب باری تعالی حضرت حق ساتع شده است و بدان که راه به جایی نخواهی برد الا ترکستان.
حالی که این سوالات مطرح شد و ذهنها را به جست و خیز وا داشت باید برآن شد که پاسخی درخور برایش جست. حال واقعا ذات نسوان از چه جنس است و چیستند یا کیستند این خلایق؟ در این باب اقوال بسیار است و سلایق خروار خروار و در چیستی و کیستی شان هزاران فلسفه بافته و بعدد ما لا احاط به کتابها نگاشته که از مخیله مخاطبان فراست و صبرشان ایضا اندک.
وانگهی عده ای گویند که اول زن عالم امکان از اضافات گل آدم ابوالبشر است که حق تعالی به هنگام تجسم آدم و قبل از نفخ فی الطین نعوذا بالله اندازه و مکیال از کف داده و در ورز دادن سرشت، آب و گل اندکی فزونی داشته و عاقب‍ة الامر مقداری گل مانده که به حکم قول خویش که می فرماید:«لایحب المسرفین» و چنان که حرف مرد یکی است(وانگهی در جنسیت حق تعالی تشکیک بسیار است و ایشان لاجنسند) باقی گل برای خلقتی مجدد همت گماشت و بدین سان زن بیآفرید.(حال آنکه مجدد آب و گل افزوده شده یا همان کفایت می کرده و به اندازه خلقت نخست، وقت صرف شده یا خیر؟ بماند که آنچه را که عیان است چه حاجت به بیان است)
عده ای نیز هم قول اند بر آنکه حوا، اول زن عالم هستی، از جنس دنده آدم است و زن قهرا مخلوق جناق مرد است و این بازی است میان جل جلاله و مخلوقش آدم که از همان ابتدا به حکم تنهایی طرفین براه افتاده است و حکما به علت وجود جناق و شکستن آن «یادم تو را فراموش» بوده است. در این میان باری تعالی همان تکه را که از آن خویش بوده را مبدل به زن نموده تا در آینده بدان، بر جنس مرد مظفر گردد.
بدین سان شد که هر گاه به حکم احتیاج (البت فلاسفه می گویند: خریت بخوانید) مردی عزم تاهل می کند و بدان توهم دچار می گردد که باید همدم و ندیمی از جنس مخالف بستاند و در سرخوشی و مستی و خماری زودگذر این بزم هزار خط و خال دچار می گردد، آنگاه احد صمد آن جناق به مرد باز می گرداند و جنس مذکر غافل از کرده خویش آن را گرفته و نمی گوید «یادم». و همان جاست که قهار جبار همیشه مظفر ندایی از عرش کبریایی خویش ساتع می سازد و اجمعین ملایک هم قول می گویند: «یادم تو را فراموش».
مرد به خود لرزیده و تازه دو هزاریش می افتد که چه خبطی کرده ولی چه چاره که آب بر جوی رفته است و این بازی را مجدد مخلوق به خالق باخته و این سنت الهی به گواه تاریخ دوباره عجز مخلوق را قطعی می سازد. وانگهی مرد دست از پا درازتر خاطر خود بدین سان تسلی می دهد که مست بودم و بر انسان مدهوش تکلیف روا نیست. وای بر این ترمیدور ضاله.
بر صحت و سقم این دو قول تردید و شک بسیار است وانگهی قاطبه ذکور بر آنها متفق القول اند.
 عده ای نیز ضاله‌ی خودفروشِ اجنبی پرستِ گولِ استکبار خورده‌ی ضِ ضِ حکم به برابری و مساوات و هزار و یک بامبول مختلف الالوان داده اند که خداشان هدایتشان کناد آمین.
این مقاله رسالت فخیمه جنس ذکور است در میان چندین هزار مقاله که مدام کوس «النسا افضل المخلوقین» را به صدا در می آورند که بگوید «اعرفوا النسا خیرا» نه آنکه «النسا اذل المخلوقین». و این مجالی است تک ورقی در این عالم لا یتناهی با شعار همیشگیمان که در زیر می آید (تفسیر و تاویلش بماند برای آتیه):

مردان از دامن زنان به معراج می رسند.    امام(ره)