آوای لغت: (فَ ق ر) آه از فغان، آی از بی پولی، وای از درد، وَه از کاخ بعضی ها، اِاِاِ عجب کوخ دوبلکس اوکازیونی

 

نوع لغت: (ع مص)  ناشناخته، لمس نشده، از دور دیده، اصلا ندیده، اصلا این چه نوع کلمه ای هست؟

 

فینگلیش لغت:  faghr??!! Faqr?! ;)

 

شرح لغت:

کلمه ای است فرنگی و احتمالا فرانسوی. مانند گوجه فرنگی، تورم، اینترنت و ماهواره امری است وارداتی وگرنه در کشور ما هیچ گاه و حتی اکنون نه دیده شده و نه دیده خواهد شد. کاتب ناگزیر برای تکمیل لغت نامه و علی الخصوص کشف معنای این لغت به بلاد فرنگ مراجعت کرده و با مدتی پرسه زدن در محلات جنوبی شهر های آن بلاد و حشر و نشر با آنها به معنای آن پی برده، در این مجلد آورده است. کاتب با قومی جدید و نو مواجه شده که تا حال ندیده بوده. آنها دارای تمدن جدیدی بوده و حتی از خود خط نیز دارند. شواهد نشان داده که قدمت خط مذکور از هیروگلیف مصری هم بیشتر است. آنها به این خط بسیار مقید بوده و اگر کسی بالاتر از این خط باشد دیگر از خود نمی دانند. البته لازم به ذکر است که همه این قوم دوست دارند بالای این خط باشند و با این طرز فکر غلط ممکن است که نسل این قوم برچیده شده و منقرض گردند لذا مسئولین و دست اندرکاران آن بلاد از آن کار ممانعت به عمل می آورند و در صددند تا مناطق حفاطت شده ای به آنها اختصاص دهند. کاتب معانی دیگر این لغت را در ادامه آورده است:

 

(در اصطلاح عوامانه) گیاهی است که در جنوب می روید و ریشه می دواند. در زمین خشک و بی آب و علف زنده می ماند. میوه هم ندارد.

همان پول نداشتن و ناله کردن، گاهی پول نداشتن و خفه شدن و مردن، همان «تا حالا صد تا پانصدی یکجا ندیدن» ، یک بقچه پُر پول دیدن بر گُرده دیگری، اوشین/هانیکو/کوزت

 

(در اصطلاح عارفانه) همان پول داشتن ولی ناله کردن از «چرا بیشتر نداشتن!»، همان پول داشتن و سیر نشدن و از زیاده خوردن مردن، همان داشتن و نخوردن و نخوردن تا مردن، اسکروچ/تناردیه

 

(در اصطلاح بورژووانه) کو؟ کجا؟ مگه ممکنه؟ یک مفهوم انتزاعی ناممکن، جهان سی و سوم، خدمتکار، انعام، هر صد سال یکبار دیده می شود، اَخ اَخ پیف پیف

 

(در اصطلاح کومونیستانه) مرگ بر بورژوا، رفیق، همه با هم فقیر و همه با هم مرگ، یک ایدئولوژی پایدار، همان عامل انقلاب، همان «هر چه گشنه تر به شورش نزدیکتر»

 

(در اصطلاح سیاستمدارانه) بر دو معنا به کار می رود:

1-      نوعی فحش و ناسزا: رقیب انتخاباتی، همه حزب رقیب، بی سیاست، فقیر سیاسی، معلوم الحال، «من که می دونم تو چی کاره ای؟»

2-      نوعی عامل رای دهنده: قشر مظلوم، کاغذ رای دو پا، همان «یک گونی برنج مساوی یک رای»، همان «اگه بهم رای بدی پولدار می شی!»، ما خادمان شما، شما ولی نعمتان ما، همان «حالا که رای دادی تا دور بعد فعلا خداحافظ»

 

(در اصطلاح گل آقاآنه) آسیب پذیر، آدم لاغرِ کچل با کت شلوار وصله پینه ای

 

(در اصلاح ژورنالیستانه) سوژه، همیشه خبر، آمار، جشن رمضان

 

(در اصطلاح جشنوارانه) جایزه نخل جشنواره کن، فیلم قابل ستایش

 

(در اصطلاح شعرا) به گفته حافط نوعی فناوری جدید است که با ماهواره ها سر و کار دارد و لابد باید فضا پیما یا چیزی مثل آن باشد که بتوان از ماهی به ماهی دیگر رفت. تا کنون اطلاعات کاملی از این فناوری بدست نیامده:

 

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل    کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی

 

به شرح مولانا وی یکی از مدل های نمایش لباس است که احتمالا در مسابقات دختر زیبای سال هم مقامی را کسب کرده است. البته مولانا در هیچ جایی به جنسیت وی اشاره ای نکرده است که می توان از بی هوش شدنش به عطف معنایی چنین برداشتی کرد. الله اعلم:

 

فقر را در خواب دیدم دوش من        گشتم از خوبی او بی​هوش من

از جمال و از کمال لطف فقر        تا سحرگه بوده​ام مدهوش من

 

(در اصطلاح مسئولانه) چرا همه اش سیاه نمایی؟، اصل نمی دانم چندم قانون اساسی، لایحه 1289 ان شاالله، می گذارم داخل زونکن، از این مسئول به آن مسئول، پاراف می شود که بشود، اصلا من چه کاره ام؟

 

ریشه لغت: یافت نشد.

 

 

[نوشته شده برای فصلنامه محرومیت زدایی «وارثین»]